چیزهایی که باید مراقبت کنی مراقبت کن...
تقوا یعنی چی؟ یعنی مراقبت کردن. إتَّقُوا الله یعنی خدا را مراقبت کن. إتَّقُوا النَّار یعنی مراقبت کن جهنم نروی. چیزهایی که باید مراقبت کنی مراقبت کن. ذَلِکَ الکِتَاب لَا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلمُتَّقِینَ یعنی این کتاب آدمهایی را که اهل مراقبت هستند، آدمهای ولنگ و واز را هدایت نمی کند. یک تقیّدی دارند. به چی ها مقیّدی؟ بگو ببینم...
می گوید مقیّدم صبح بروم سر کار سر وقت. می گویی خب آن که ساعت کاری وادارت کرده. نگاه می کنی می بینی بعضی ها اصلا به هیچ چیز مقیّد نیستند. یا به پلیس سر چهارراه برای نظم و پشت چراغ قرمز ایستادن مقیّدند، یا به طلبکارها مقیّد هستند که فشار آوردند می خواهند پدرش را در بیاورند بیاندازندش زندان، یا به رودربایستی ها مقیّدند که آبرو ریزی نشود. یک مقیّدات درونی ندارد...
مثلا بعضی آدمهایی هستند یک سری مقیّداتی در زندگیشان هست. می گوید من مقیّدم مامانم ناراحت نشود. خودم تصمیم گرفتم. من مقیّدم کارم را کم نگذارم. خودم تصمیم گرفتم. من میتوانم برای صاحب کارم کم بگذارم حقوقم را سر ماه تمام هم بدهد، متوجه هم نمی شود. ولی من خودم مقیّدم. من خودم مقیّدم دروغ نگویم. این پیش خودم است. بحث آبرو ریزی نیست. بحث طلبکارها ریختند نیست. من خودم مقیّدم.
این آدم هایی که خودشون برای خودشون یک مقیّداتی دارند با فشارهای بیرونی این مقیّدات را نپذیرفتند اینها را بهشان می گویند اهل تقوا. بعد خدا می فرماید کتاب من اینها را هدایت می کند. این تیپ شخصیت ها را. بقیه ول اند.
آمد رفت لباسش را داد دست آقای رجبعلی خیاط، گفت آقا این لباس من را بدوز و ایشان گفتند که خب این الان این یک روز و آن یک روز و آن هم یک نصف روز وقت می گیرد و می شود دو زار و ده شی. قرار را گذاشتند و لباس را دوخت و دو روز و نیم دیگر آمد و لباسش آماده و دو زار و ده شی را بهش داد. آمد برود بیرون دید آقای رجبعلی خیاط تا سر کوچه دویده دنبالش. صبر کن صبر کن. چی شده؟ این ده شی اش را بگیر. چرا؟ چون دو روز و نیم من فکر می کردم طول می کشد، دو روز بیشتر وقت نگرفت. گفت آقا خب من راضی ام. حالا شما سریعتر کار کردی. گفت نه من برای خودم اینجوری معین کردم. اینقدر کار اینقدر دستمزد دارد. الان من پیش خودم بی انصافی است یک ده شی از تو بگیرم. پیش خودش مقررات دارد. مراقبت دارد.
کسی که اهل مراقبت است این را بهش می گویند با تقوا. این مراقبت بخاطر خدا که می شود معنای کامل تقوا بهش صدق می کند. اینجاست که تقوا تمرین می شود.