قسمت هشتم
انسان دارای تمایلات متفاوت و متعارض آفریده شده است که معمولاً بر سر دوراهی بین این تمایلات قرار میگیرد، به این دلیل، به او حق انتخاب دادهاند و برای انتخابهای خوبش به او ارزش میدهند
سایر ویژگیهای انسان از جمله اینکه میتواند علم و آگاهی به دست بیاورد همه برای این است که بتواند خوب و درست انتخاب کند.
انسان وقتی از بین تمایلات متفاوتی که در وجودش هست، انتخاب میکند، لاجرم باید بعضی از تمایلات خود را قربانی کند. از اینجاست که بحث مبارزه با نفس شروع میشود. لذا مبارزه با نفس در تعریف انسان قرار میگیرد؛ یعنی انسان موجودی است که برای یک مبارزه و جنگ درونی، یعنی مبارزه با تمایلات خود آفریده شده است؛ و این جنگ درونی به خاطر تمایلات متعارض و متفاوتی است که درون انسان وجود دارد و اگر غیر از این بود، انسان یا فرشته بود و یا حیوان.
خدا در وجود انسان دو نوع علاقه قرار داده: 1. سطحی، کمارزش ولی آشکار 2. عمیق، ارزشمند ولی پنهان
این دو نوع علاقه با هم مساوی نیستند بلکه علاقههای خوب و ارزشمند قویتر از علاقههای کمارزش یا بیارزش هستند ولی چون پنهان هستند انسان باید از علاقههای سطحی و کمارزش خود عبور کند و آنها را قربانی کند تا به علاقههای عمیق و خوب خودش برسد.
بعضیها به اشتباه تصور میکنند علاقههای بد و سطحی آنها قویتر هستند و مبارزه با آنها خیلی سخت است
در حالی که اگر مبارزه با این علاقهها را شروع کنند کمکم از این مبارزه لذت میبرند و دیگر برای این تمایلات بد و سطحی ارزشی قائل نخواهند بود.