اندیشه، پیوندی جدا نشدنی با زندگی مادی و معنوی انسان دارد. همه انسان ها از استعداد فکر کردن برخوردارند؛ ولی عدّه زیادی به راستی نمی دانند که چگونه باید از این عطیه الهی به بهترین شکل بهره گیرند. در این نوشتار تلاش بر این است که اطّلاعات و روش هایی را درباره هنر فکر کردن، طرز تفکّر بهتر و دست یافتن به یک زندگی آرام، به دست آوریم.
مطالعات نشان داده است که با استفاده از فکر می توانیم سعادتمند شویم. عده زیادی از مردم به جای این که بکوشند با نیروی فکر حاکم بر اعمال خود گردند، همه چیز را به شانس و تصادف واگذار می کنند.
ما می توانیم زندگی مان را با قلم فکر بتراشیم و به صورتی که می خواهیم دربیاوریم؛ به همین دلیل باید تصمیم بگیریم که فکرمان را به منظورهای بهتری متوجه سازیم و برای اجرای این تصمیم، بهتر است تمام اراده خود را به کار بندیم. اگر فکر و اندیشه ای را که خداوند به ما بخشیده در راه نادرست به کار اندازیم، جز زشتی چیز دیگری نصیب ما نخواهد شد.
«پروفسور ایوان پاولف» با آزمایشی که روی سگ ها انجام داد به این نتیجه رسید که ترشّح عصاره معده به تنهایی برای ورود غذا به معده بستگی ندارد. سگ در لحظه ای که انتظار رسیدن غذای مورد علاقه خود را می کشد، معده اش آنزیم ترشّح می کند و می بینیم در هضم غذا، گذشته از عوامل جسمانی، جنبه های روانی مثل انتظار نیز فوق العاده اهمّیت دارد. بارها دیده شده است در ظرف چند ساعت، موهای یک نفر سفید شده است. هیجان، در بدنْ تولید مواد شیمیایی می کند و رنگ مو را تغییر می دهد. این تغییرات معمولاً با زیاد شدن سن، صورت می گیرد؛ ولی هیجان شدید، ممکن است به طور آنی آن را عملی سازد. زن بیماری که به جز چند قدم راه رفتن، هیچ کاری نمی تواند انجام دهد، چه عاملی باعث می شود که در هنگام آتش سوزی، از تعداد زیادی پله بالا برود و بچّه اش را از درون آتش نجات دهد. او در حالت خطر، ضعف خود را فراموش می کند و این فکر چنان قوی است که بر وجودش مسلّط می شود و انرژی مورد احتیاج را به بدن او می دهد. مشاهدات پزشکان، نقشی را که روح و روان در معالجه افراد دارد، به اثبات رسانده است. بی اعتقادی افراد سالم نیز ممکن است آنها را تا پای سخت ترین بیماری ها به پیش برد. یک داروی ویتامینی اگر به نام داروی مؤثر به بیمار داده شود به جهت اعتقاد و باور فرد، تأثیر معجزه آسایی در بهبود بیماری دارد.
چهره های پُرچین و موهای سفید و نگاه های افسرده کسانی که در پنجه درد و رنج نابود می شوند تأثّرآور است؛ در صورتی که یک صدم این چین و چروک ها ریشه در دردهای واقعی افراد دارند و معمولاً سبب این بی نشاطی ها موانعی است که هنوز نیامده اند و باید به این نکته توجه داشت، رنج هایی که به سوی ما می آیند در مقابل رنج هایی که تصوّرشان را می کنیم بسیار ناچیزاند.
تفکّر انسان درباه یک مسئله، به مراتب دقیق تر از اعمال مربوط به انجام آن مسئله است. دلیلش این است که تفکّرات، علّت اعمال ما هستند. شخصی که ذهنش پر از تصویرهایی از خوردن، خوابیدن و لذّت است به دور از آن چیزی است که آن را «اندیشه» می نامیم. این شخص، متفاوت از شخصی است که قوّه تخیّلش، بر اثر دیدن صحنه های زیبا و جلوه های موجود در طبیعت، پرورش می یابد. یک هنرمند بر یک فرد عادّی که هیچ صفت ممتازی ندارد، برتری دارد؛ امّا این برتری زاییده تصویرهای بهتری است که در ذهن یک هنرمند وجود دارد.
وقتی چند هدف بیگانه با نظام فکری خودمان وارد فعالیت ذهن ما می شود، در عمل تفکّرِ سازنده، متوقّف می شود. مثلاً برخی از مردم نقش شخصی را بازی می کنند که جدا از شخصیّت واقعی آنان است و این باعث می شود فعالیت ذهن اشکال پیدا کند. از موانع دیگرِ تفکر سالم، روابط اجتماعی همراه با تظاهر است؛ مثلاً تظاهر به دانش، یکی از مصادیق نداشتن تفکّر سالم است. مسئله تظاهر و وانمود کردن به چیزی که در شخص وجود ندارد، ممکن است موجب تباهی فکر شود. دو فکر متفاوت از یک موضوع، بیشتر اوقات، موجب کندی فعالیت های ذهن می شود؛ مثلاً ما کاری را انجام دهیم و از این عمل هم رضایت داشته باشیم و هم خشنود نباشیم(تعارض به وجود می آید). اندیشه انسان، نیازمند کنترل است و انسانی که قدرت تسلّط بیشتری بر اندیشه هایش دارد، می تواند مشکلات خود را حل کند.
اگر تصویر ذهن انسان از خود و محیط زندگی اش مثبت باشد در نتیجه، تأثیر مثبتی بر خود و دیگران خواهد گذاشت. تصویر ذهنی سالم مانند ویتامین، سبب تقویت جسم و روان می شود و توان فرد را در مقابل مسائل و مشکلات بالا می برد. هر اندیشه ای، واکنش هایی در بدن ایجاد می کند؛ مثل تجسّم یک خوراکی ترش که حتی آوردن اسم آن خوراکی نیز، غدّه بسیاری از اشخاص را فعّال می کند. همان طور که جسم محروم از هوا پژمرده می شود، ذهن نیز در صورت نداشتن ارتباط با خودش، حیاتش را از دست می دهد. ما انسان ها تنها جزئی از منابع روح و روان خود را مورد استفاده قرار می دهیم. حوادث غیر منتظره نشان می دهند که منابع زندگی ما از آنچه می پنداریم بزرگترند. همه ساخته ها و پرداخته های ذهن انسان با اندیشیدن شروع می شود و به هرچه فکر کنید از یک اندیشه سرچشمه می گیرد. همه جنگ هایی که در جهان اتفاق افتاده از افکار نشأت گرفته اند. افکار مثبت، نتایج مثبت دربر دارند، مانند: عشق، محبّت، سلامتی و افکار منفی نتایج منفی برجای می گذارند، مانند: ترس، بی زاری، ناراحتی. افکار، واقعیت فیزیکی ما را نیز می سازند؛ البته با یک چشم به هم زدن حاصل نمی شود؛ بلکه به مرور زمان به وجود می آیند. به قول مولانا: «فکرت سوی جایی رود و آنگه تو را آن جا برد».
انسان، هم استعداد مثبت شدن دارد و هم منفی شدن. انسان ایده آل، کسی است که جنبه های مثبت خودش را رشد دهد. هرچه ما جوان تر باشیم، روان ما تأثیرپذیری بیشتری دارد و هرچه پیرتر شویم، این تأثیرپذیری کم تر می شود.