شاید برای شما هم این سوال پیش بیاید که چرا به امامزاده احمدبن موسی (ع) شاهچراغ میگویند ؟
تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمیرسید که در اطراف آن، خانههای متعدد ساخته و مسکن اهالی بود .
از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانهای گلی داشت و در هر شب جمعه ، ثلث آخر شب میدید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک میدرخشد و تا طلوع صبح روشن است . چند شب جمعه مراقب میبود ، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت . با خود اندیشید شاید در این مکان ، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاءالله باشد ، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم .
هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید . امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند . درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند . اما امیر که مردی روشنضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود: اولین شب جمعه شخصا به خانه پیرزن میروم تا از موضوع آگاه شوم .
چون شب جمعه فرا رسید ، شاه به خانه پیرزن آمد و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن شد مرا بیدار کن . چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قویتر از دیگر شبهای جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بیاختیار سه مرتبه فریاد زد : «شاه ! چراغ» . و از آن به بعد به شاهچراغ معروف گردید .»
* کتاب قیام سادات علوی ، علی اکبر تشید ، صفحه