قسمت چهارم
وقتی شما در تاریکی مطلق به اجزاء مختلف بدن یک فیل دست میکشید، طبیعتاً با یک نگاه جزءنگرانه حدسهایی در مورد آنچه لمس کردهاید، میزنید. وقتی به شکم فیل دست میزنید، آن را سقفی محکم میپندارید. وقتی پاهای آن را لمس میکنید، فکر میکنید به ستونهایی محکم دست زدهاید. وقتی به پشت فیل دست میزنید، تصور میکنید دیواری بلند است. اگر فضا روشن شود و شما هم از کمی دورتر فیل را ببینید، نگاه شما تغییر خواهد کرد و نگاهی درست از تمام فیل پیدا میکنید؛ نگاهی که دیگر جزئی نیست و در تاریکی هم نبوده است.
بسیاری از اطلاعات پراکنده ما از معارف دینی، صحیح است، ولی در ترکیب نهایی برداشت درستی از آنها نداریم.
ما در زندگی یک تکلیف بیشتر نداریم و فقط باید یک چیز را مراقبت کنیم، نه اینکه مراقب صدها بدی و صدها خوبی باشیم.
انسان طوری آفریده شده است که میتواند خودش را تغییر و تکامل دهد و ارزش افزوده تولید کند. بهتر شدن و ایجاد ارزش افزوده به این نیست که یک آگاهی جدید پیدا کنیم، یا عمل بیشتری انجام دهیم. خوب شدن یا بهتر شدن به این است که به چیزهایی علاقه داشته باشیم و در نبرد بین این علاقهها، از یک علاقه سطحی بگذریم و به علاقهای عمیقتر برسیم. خوبی را در جریان یک تغییر باید به دست آورد.
انسان به این دنیا آمده است تا چیزهایی را دوست داشته باشد ولی به برخی از آنها دست نزند و برخی از چیزهایی را که دوست دارد، نداشته باشد. در این مسیر، «علم» خدمتگذار این مبارزه است و «عمل» انسان هم وقتی ارزش دارد که در نتیجه این مبارزه باشد و دین هم برنامه مبارزه با هوای نفس است؛ یعنی برنامه مبارزه با برخی از علاقههاست. مبارزه با هوای نفس، محور اصلی تعریف هویت انسان و فلسفه خلقت انسان است و سایر نگاهها به فلسفه حیات و زندگی انسان را باید اصلاح کرد. در واقع مبارزه با هوای نفس محور همۀ تکالیف و دستورات دین است.
خداوند صراحتاً میفرماید: «ما انسان را در رنج و سختی آفریدهایم؛»(سوره بلد/4)
رنج یعنی اتفاقی که مطابق دوست داشتنیهای انسان نیست. لذا این آیه میخواهد به ما بگوید در این دنیا اتفاقهایی میافتد که مطابق میل شما نیست. این نگاه در تربیت فرزند هم نقش دارد.
امام صادق(ع) میفرماید : چهل شب بر مؤمن نمىگذرد، جز آنکه برایش مشکلى پیش میآید که او را محزون میکند و متذکرش میسازد.
(کافی/2/254)
حضرت در جای دیگری میفرماید: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه هر چهل روز که میگذرد، بلائی به او میرسد که این بلا یا به مال، یا به فرزندش یا به خودش میرسد و خدا در ازای تحمل آن بلا، به او اجر میدهد، و یا اینکه (اگر بلایی به او نرسد) غم و غصهاى که نمىداند از کجاست نصیبش میشود. جامع الاخبار/ص114
لذا این نگاه که تمام تلاش ما را برای بر طرف کردن درد و رنج معطوف ساخته است، نگاه اشتباهی است.
در مقابل رنجهایی که در دنیا هست، فقط یک کار میتوانیم انجام دهیم و آن هم اینکه نوع رنج را خودمان انتخاب کنیم و با این انتخاب، رنج را بپذیریم و از آن استقبال کنیم. ما از حکومت خدا نمیتوانیم فرار کنیم و یکی از وجوه حکومت خدا، سنتهای خداست و یکی از سنتهای خدا، همین رنج است. ما در رنج خواهیم بود و در آن باقی میمانیم ولی میتوانیم تلاش کنیم تا بهترین رنجها را ببریم.
به عنوان مثالی از رنج بد، اگر شما حسادت کنی در واقع رنج حسادت را پذیرفتهای، که این رنج انسان را مریض میکند. یا اگر انسان حسرت آنچه را که از دست داده بخورد، رنجی را انتخاب کرده که منشأش چیزی شبیه کفر است.
چند رنج خوب را هم میتوان معرفی کرد: شما محبت کردهای و قدر تو را ندانستهاند و از این قدرنشناسی رنج میکشی. یا کار خوبی انجام دادهای، ولی افتخار آن به نام دیگران ثبت شده است.
انسان میتواند انتخاب کند که از حسادت کردن رنج ببرد یا از اینکه دیگران کار خوب شما را به نام خودشان ثبت کردهاند، رنج ببرد. کدام رنج را انتخاب میکنید؟
رنج حسرت خوردن برای از دست دادن دنیا؟ یا رنج شرمندگی پیش خدا؟ دومی بهتر است. چون کسی که حسرت از دست دادن دنیا را در دل دارد، هیچوقت نمیتواند بابت رنج از دست دادن فرصتهای با خدا بودن گریه کند
از رنج نمیتوان فرار کرد. اما اگر خوب رنج ببریم و رنجهای خوب را انتخاب کنیم، این رنج عامل شکوفایی ما میشود. اولیاء خدا مراقبت میکردهاند که حتی یک لحظه هم رنج بد به قلبشان وارد نشود و حتی یک لحظه هم از رنج خوب خالی نباشند. امام حسین(ع) هم روز عاشورا هر قدر رنجهایش بیشتر میشد، صورت مبارکشان بیشتر گل میانداخت و نورانیتر میشد...
ادامه دارد ...
خلاصه ای از سخنان استاد پناهیان (تنها مسیر)