آنا کلیپ - صوت
سخنان بی نظیر و جهادی استاد پناهیان در رابطه با راحت طلبی, رنج و فرهنگ غرب
واقعا روی آدم تاثیر میزاره
حتما گوش بدید
آنا کلیپ - صوت
سخنان بی نظیر و جهادی استاد پناهیان در رابطه با راحت طلبی, رنج و فرهنگ غرب
واقعا روی آدم تاثیر میزاره
حتما گوش بدید
قسمت دهم
محور اصلی حرکت در وجود انسان، «مبارزه با نفس» است. انسان از ابتدا لازم است قربانی کردن را یاد بگیرد. در وجود انسان چند نوع علاقه وجود دارد که نمیتواند به همۀ آنها برسد. دنیای ما هم دنیایی است که سرشار از درد و رنج است و به اصطلاح حال انسان را زیاد میگیرد. و در مواردی هم که او را تحویل میگیرد، برای این است که بعد از آن دوباره حالش را بگیرد.
علت اینکه در دنیا چنین شرایطی طراحی شده، این نیست که اساساً تلخی از شیرینی ارزشمندتر است. خداوند متعال هم که از اذیت شدن ما لذتی نمیبرد؛ بلکه این سختیها و رنجها برای تولید ارزش افزوده و ایجاد تغییر است. چون اصولاً برای ایجاد ارزش افزوده و تغییر باید از چیزی که دوست داری، بگذریم و الّا اگر چیزی را دوست داشته باشیم و به سمت آن برویم، تغییر و ارزش افزودهای تولید نکردهایم.
اگر میخواهیم قیمت پیدا کنیم و حرکت ما ارزش پیدا کند، و مثل حرکت نباتات و حیوانات و ملائکه نباشد، باید از یک طرف علاقهای در جهت خلاف خدا ما را بکشاند و از طرف دیگر علاقۀ دیگری ما را به سوی خدا بکشاند.
هر موقع ما خلاف امیال سطحی خود عمل میکنیم، یک قدم به سوی خدا برداشتهایم؛ قدمی که به ما قیمت میدهد. چون این صحنه(اقدام برخلاف امیال سطحی) هموارده اتفاق میافتد، پس ما با رنج به سمت خدا حرکت میکنیم.
اگر کسی مسألۀ رنج کشیدن در دنیا را برای خود حل نکرده و مسیر خود را با موضوع رنج شروع نکند و با آن همراه نباشد، حتی اگر آدم خوبی بشود، احتمالاً خوبیهایش ظاهری بوده و حتی ممکن است آدم خطرناکی بشود. بعضیها هستند که در دینداری و مذهبیگری رنج میکشند، ولی اصل رنج را نپذیرفتهاند و منتظر هستند به واسطۀ دینداری هم که شده، یک زمانی به آسایش برسند.
قسمت نهم
ما برای زندگی بهتر و بندگی بهتر نیاز به یک برنامۀ خوب داریم و اساساً معتقدیم برنامهای که زندگی ما را بهتر کند بندگی ما را هم بهتر میکند و بالعکس، یعنی برنامهای که بندگی ما را بهتر کند زندگی ما را هم بهتر میکند.
در مسیر این برنامه اگر کسی دیندار نباشد، این برنامه میتواند او را برای داشتن زندگی بهتر کمک کند و اگر هم دیندار باشد او را برای بندگی بهتر کمک خواهد کرد. لذا چنین برنامهای امکان گفتگوی متدینین و غیرمتدینین را فراهم میکند و بسیاری از روایات ما هم به همین سیاق عمل کردهاند. یعنی راه و روشی را نشان دادهاند که اگر کسی نخواهد متدین باشد، به خاطر زندگی خودش بهتر است از این روش بهره بگیرد.
این برنامه باید متناسب با «ساختار وجودی انسان» و «شرایط طبیعی حیات» باشد
به عنوان مثال یکی از ویژگیهای حیات دنیا این است که هر چیزی به انسان میدهد از او پس میگیرد؛ مثلاً جوانی یا سلامتی میدهد و بعد میگیرد و این طبع دنیاست.
متاسفانه اکثر تعلیمات دینی که الان داریم، بدون توجه به خصوصیات حیات است. اساساً یکی از موضوعاتی که ما در آن ضعف داریم، حیاتشناسی است. در حالی که بخش عمدهای از آیات قرآن ناظر به حیاتشناسی است.
قسمت هشتم
انسان دارای تمایلات متفاوت و متعارض آفریده شده است که معمولاً بر سر دوراهی بین این تمایلات قرار میگیرد، به این دلیل، به او حق انتخاب دادهاند و برای انتخابهای خوبش به او ارزش میدهند
سایر ویژگیهای انسان از جمله اینکه میتواند علم و آگاهی به دست بیاورد همه برای این است که بتواند خوب و درست انتخاب کند.
انسان وقتی از بین تمایلات متفاوتی که در وجودش هست، انتخاب میکند، لاجرم باید بعضی از تمایلات خود را قربانی کند. از اینجاست که بحث مبارزه با نفس شروع میشود. لذا مبارزه با نفس در تعریف انسان قرار میگیرد؛ یعنی انسان موجودی است که برای یک مبارزه و جنگ درونی، یعنی مبارزه با تمایلات خود آفریده شده است؛ و این جنگ درونی به خاطر تمایلات متعارض و متفاوتی است که درون انسان وجود دارد و اگر غیر از این بود، انسان یا فرشته بود و یا حیوان.
خدا در وجود انسان دو نوع علاقه قرار داده: 1. سطحی، کمارزش ولی آشکار 2. عمیق، ارزشمند ولی پنهان
این دو نوع علاقه با هم مساوی نیستند بلکه علاقههای خوب و ارزشمند قویتر از علاقههای کمارزش یا بیارزش هستند ولی چون پنهان هستند انسان باید از علاقههای سطحی و کمارزش خود عبور کند و آنها را قربانی کند تا به علاقههای عمیق و خوب خودش برسد.
بعضیها به اشتباه تصور میکنند علاقههای بد و سطحی آنها قویتر هستند و مبارزه با آنها خیلی سخت است
در حالی که اگر مبارزه با این علاقهها را شروع کنند کمکم از این مبارزه لذت میبرند و دیگر برای این تمایلات بد و سطحی ارزشی قائل نخواهند بود.
قسمت هفتم
گاهی از اوقات ما نباید به متقاعد بودن خودمان برای دینداری نگاه کنیم، بلکه باید همه چیز را از نو بسازیم. شاید اشکالی در مراتب متقاعد شدن ما وجود داشته باشد. اگر مراتب متقاعد شدن ما برای دینداری درست انجام نشده باشد، مشکلاتی پیش میآید که چنین علائمی دارد: کاهل نمازی، کندی در سیر و سلوک الیالله و اطاعت از خدا. یعنی ایمان هست، اما عمیقاً متقاعد نشدهایم.
بسیاری از کسانی که دینداری برایشان سخت است، به دینداری عمیقاً متقاعد نشدهاند. این افراد منکر خدا، پیغمبر(ص) و بهشت و جهنم نمیشوند ولی هنوز چنین سؤالهایی هم در ته دلشان هست که «چرا این دستور و آن دستور به ما داده شده است؟». عدم متقاعد شدن در مورد این سوالها باعث میشود به حرف دین درست گوش نکنند.
قسمت پنجم
اساساً در مقابل خداپرستی، یک پرستش کلیدی وجود دارد که هواپرستی است. لذا مبارزه با هوای نفس، نظام دین است و مانند نخ تسبیح، تمام معارف دینی و توصیهها را به هم پیوند میدهد. اصلیترین و تنها کاری که ما همیشه در طول زندگی خود داریم، مبارزه با نفس است. ولی ما غالباً به این مسأله توجه نداریم و بسیاری از انرژیهای ما به دلیل پرداختن به موارد غیر اولویتدار، هرز میرود، در حالی که فقط باید یک موضوع را مراقبت کنیم و آن هم مبارزه با نفس است.
پیامبر اکرم(ص) اوج اعمال خوب را که جهاد در راه خداست و در آن قله رفیعی به نام شهادت هم وجود دارد را «جهاد اصغر» نامیدند و جنگ کردن با تمایلات درونی را جهاد اکبر نام نهادند. (کافی/5/12)
همۀ انسانها اعم از خوب و بد، مؤمن و کافر همه در رنج آفریده شدهاند، کمک میکند که شما رنجها را راحتتر تحمل کنید.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: همه انسانها در رنج آفریده شدهاند. (سوره بلد/4)
قسمت چهارم
وقتی شما در تاریکی مطلق به اجزاء مختلف بدن یک فیل دست میکشید، طبیعتاً با یک نگاه جزءنگرانه حدسهایی در مورد آنچه لمس کردهاید، میزنید. وقتی به شکم فیل دست میزنید، آن را سقفی محکم میپندارید. وقتی پاهای آن را لمس میکنید، فکر میکنید به ستونهایی محکم دست زدهاید. وقتی به پشت فیل دست میزنید، تصور میکنید دیواری بلند است. اگر فضا روشن شود و شما هم از کمی دورتر فیل را ببینید، نگاه شما تغییر خواهد کرد و نگاهی درست از تمام فیل پیدا میکنید؛ نگاهی که دیگر جزئی نیست و در تاریکی هم نبوده است.
بسیاری از اطلاعات پراکنده ما از معارف دینی، صحیح است، ولی در ترکیب نهایی برداشت درستی از آنها نداریم.
ما در زندگی یک تکلیف بیشتر نداریم و فقط باید یک چیز را مراقبت کنیم، نه اینکه مراقب صدها بدی و صدها خوبی باشیم.
قسمت سوم
ما برای این آفریده شدهایم که در خودمان تغییر و تفاوت ایجاد کنیم و از آن در جهت تولید ارزش افزوده کمک بگیریم. انسان تنها موجودی است که برای ایجاد ارزش افزوده توانمند شده است. مثلاً در حیات مادی خودش از گیاهان خشک و بلااستفاده، برخی صنایع دستی مانند سبد را درست میکند، که نوعی تولید ارزش افزوده است.
ما در تعیین چگونگی دنیای خود تأثیر زیادی نداریم و بسیاری از امور دنیوی ما از قبل تقدیر شده است، ولی در انتخاب نوع حیات اخروی خود و کیفیت آن، اختیار و آزادی داریم و با تولید ارزش افزوده است که نوع این حیات اخروی را تعیین میکنیم.
ما به اشتباه مدام دنبال حل مشکلات زندگی دنیوی خود هستیم، در حالی که اختیار ما برای انتخاب چگونگی حیاتمان در آخرت است و بسیاری از مشکلات دنیایی ما اصلاً حل نمیشود.
قسمت دوم
معمولاً در پاسخ به این سؤال که «تفاوت انسان با حیوان چیست؟» به اینکه انسان دارای عقل، آگاهی و اراده و اختیار است، اشاره میشود.آگاهی و اراده، دو مفهوم بسیار مشهور در حیات انسان هستند. ولی در این میان مفهوم دیگری وجود دارد که غریب مانده است و اگر این مفهوم نباشد، آگاهی و اختیار هم فایده نخواهند داشت و آن «جهاد اکبر» است.
میتوان گفت آزادی انتخاب و اختیار انسان، در صورتی که تمایلات انسان مطرح نباشد، مضحک و بیمعنا است. این تمایلات و گرایشهای انسان است که نسبت او را با چیزی که میخواهد انتخاب کند، تعیین میکند. و انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آن چیزی که دوست دارد، انتخاب کرده باشد. و الّا انتخاب او، تفاوتی با حیوانات را رقم نخواهد زد.
انسان، موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده است و الّا اختیار، آزادی و آگاهی انسان، بیفایده خواهند بود. هویت و ذات و مبنای تعریف انسان این است که با دوست داشتنیهایش مبارزه کند.
کَفَی بِالمَوتِ وَاعِظاً... امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید. موت بعنوان واعظ کافی است.
در روایت هست فرمودند وقتی که تشییع جنازه ای شد شما حتما در تشییع جنازه شرکت کنید. خیلی سفارش شده. می فرماید هر جا که رفتی در تشییع جنازه شرکت کردی، خودت را بگذار جای آن کسی که رفته، بگو الآن دارند من را می برند در تابوت. تمام شد! دارند مرا می برند...
بعد وقتی که رساندند برای دفن یا آن هفت قدم یا مقداری که با او رفتی، هِی تمنا کن خدایا من را برگردان بگذار عُمر دوباره بکنم...
بعد تشییع جنازه تمام شد یا شما همراهی ات برای این تشییع جنازه قطع شد بگو خدا به تو مهلت داد یک چند روز دیگری زندگی کنی. برگرد درست زندگی کن. برگرد دیگر از عمرت استفاده کن. برگرد دیگر دقت و وسواس به خرج بده. برگرد درست زندگی کن...
قسمت اول
انسان نیاز دارد که هر چند وقت یکبار، ذهن خود را مرتب کند. مانند اتفاقی که در مورد کامپیوتر میافتد که گاهی اوقات لازم است فایلهای اضافی پاک شوند و طبقهبندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد. اگر نتوانیم اطلاعات را نظم داده و فهرستبندی کنیم، طبیعتاً نمیتوان درست از آنها استفاده نمود. در ذهن انسان نیز همین اتفاق میافتد. ما توصیهها و معارف دینی بسیاری را میدانیم ولی میبایست آنها را سامان دهیم.
پراکندگی آگاهیها در ذهن ما باعث میشود به جایی نرسیم.
به دلیل پراکندگی معارف دین در ذهن علاقمندان، معلوم نیست از کدام فضیلت باید شروع کرد؟! /پراکندگی معارف دین یکی از دلایل بیدینی است
حاج اقا پناهیان:
من به شما بگویم یک روزی موسیقی ممنوع خواهد شد، دانشمندان روزی موسیقی را ممنوع خواهند کرد. وزارت بهداشت کشورهای همه عالم اکثر موارد موسیقی را ممنوع خواهند کرد؛ چرا؟ خواهند گفت چون افسردگی می آورد. عین مواد مخدر که ممنوع است، پلیس دنبال موسیقی میگردد و دستگیر میکند و میگوید چه خبر است؟ داری همه را نابود میکنی! عین مواد مخدر که دنبالش میگردند، میگویی نه! حالا بایست و نگاه کن. مگر بیخودی چیزی حرام میشود؟ مگر تا به حال یک چیزی بیخودی حرام شده که این دومیش باشد؟ حضرت امام ایمان داشت و برگشت گفت : موسیقی مخدر روح است. مخدر روح با مخدر جسم چه فرقی میکند؟ بدتر است.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«خداوند متعال میفرماید به عزتم و جلالم و عظمتم و کبریاییام و نورم و علوّ مقامم و ارتفاع مکانم قسم میخورم که هیچ بندهای نیست که هوای نفس خود را بر هوای من ترجیح دهد(یعنی حرف هوای نفس خود را گوش کند و حرف من را گوش نکند) مگر اینکه من کارش را خراب میکنم و امور زندگی او را پریشان و پراکنده میکنم و دنیا را از او رویگردان میکنم، و قلبش را مشغول دنیا میکنم و هیچ چیزی از دنیا به او نمیدهم مگر همان مقداری که از اول برایش مقدر کرده بودم (یعنی حداقلی از دنیا را به او میدهم)
حضرت در ادامه میفرماید:
«به عزت و جلال و عظمت و نور و علوّ و ارتفاع مکانم سوگند که هیچ بندهای میل مرا بر میل خودش ترجیح نداد مگر اینکه ملائکۀ خودم را فرستادم تا از او محافظت کنند و زمین و آسمانها را مأمور رزقش میکنم (که روزی او را برسانند و به او خدمت کنند) و پشت سر هر تجارتی که انجام دهد، خودم از او حمایت میکنم و دنیا به سوی او میآید و او از دنیا بهره میبرد
واقعا هوای نفس چیست ؟
چگونه باید مبارزه کرد؟