قسمت دهم
محور اصلی حرکت در وجود انسان، «مبارزه با نفس» است. انسان از ابتدا لازم است قربانی کردن را یاد بگیرد. در وجود انسان چند نوع علاقه وجود دارد که نمیتواند به همۀ آنها برسد. دنیای ما هم دنیایی است که سرشار از درد و رنج است و به اصطلاح حال انسان را زیاد میگیرد. و در مواردی هم که او را تحویل میگیرد، برای این است که بعد از آن دوباره حالش را بگیرد.
علت اینکه در دنیا چنین شرایطی طراحی شده، این نیست که اساساً تلخی از شیرینی ارزشمندتر است. خداوند متعال هم که از اذیت شدن ما لذتی نمیبرد؛ بلکه این سختیها و رنجها برای تولید ارزش افزوده و ایجاد تغییر است. چون اصولاً برای ایجاد ارزش افزوده و تغییر باید از چیزی که دوست داری، بگذریم و الّا اگر چیزی را دوست داشته باشیم و به سمت آن برویم، تغییر و ارزش افزودهای تولید نکردهایم.
اگر میخواهیم قیمت پیدا کنیم و حرکت ما ارزش پیدا کند، و مثل حرکت نباتات و حیوانات و ملائکه نباشد، باید از یک طرف علاقهای در جهت خلاف خدا ما را بکشاند و از طرف دیگر علاقۀ دیگری ما را به سوی خدا بکشاند.
هر موقع ما خلاف امیال سطحی خود عمل میکنیم، یک قدم به سوی خدا برداشتهایم؛ قدمی که به ما قیمت میدهد. چون این صحنه(اقدام برخلاف امیال سطحی) هموارده اتفاق میافتد، پس ما با رنج به سمت خدا حرکت میکنیم.
اگر کسی مسألۀ رنج کشیدن در دنیا را برای خود حل نکرده و مسیر خود را با موضوع رنج شروع نکند و با آن همراه نباشد، حتی اگر آدم خوبی بشود، احتمالاً خوبیهایش ظاهری بوده و حتی ممکن است آدم خطرناکی بشود. بعضیها هستند که در دینداری و مذهبیگری رنج میکشند، ولی اصل رنج را نپذیرفتهاند و منتظر هستند به واسطۀ دینداری هم که شده، یک زمانی به آسایش برسند.