سبک زندگی اسلامی

زندگی اسلامی - تفکر اسلامی - طب اسلامی

مبارزه با نفس - قسمت نهم

هوای نفس

قسمت نهم

ما برای زندگی بهتر و بندگی بهتر نیاز به یک برنامۀ خوب داریم و اساساً معتقدیم برنامه‌ای که زندگی ما را بهتر کند بندگی ما را هم بهتر می‌کند و بالعکس، یعنی برنامه‌ای که بندگی ما را بهتر کند زندگی ما را هم بهتر می‌کند.

در مسیر این برنامه اگر کسی دیندار نباشد، این برنامه می‌تواند او را برای داشتن زندگی بهتر کمک کند و اگر هم دیندار باشد او را برای بندگی بهتر کمک خواهد کرد. لذا چنین برنامه‌ای امکان گفتگوی متدینین و غیرمتدینین را فراهم می‌کند و بسیاری از روایات ما هم به همین سیاق عمل کرده‌اند. یعنی راه‌ و روشی را نشان داده‌اند که اگر کسی نخواهد متدین باشد، به خاطر زندگی خودش بهتر است از این روش بهره بگیرد.

این برنامه باید متناسب با «ساختار وجودی انسان» و «شرایط طبیعی حیات» باشد

به عنوان مثال یکی از ویژگی‌های حیات دنیا این است که هر چیزی به انسان می‌دهد از او پس می‌گیرد؛ مثلاً جوانی یا سلامتی می‌دهد و بعد می‌گیرد و این طبع دنیاست.

متاسفانه اکثر تعلیمات دینی که الان داریم، بدون توجه به خصوصیات حیات است. اساساً یکی از موضوعاتی که ما در آن ضعف داریم، حیات‌شناسی است. در حالی که بخش عمده‌ای از آیات قرآن ناظر به حیات‌شناسی است.

مهمترین دارایی انسان، قلب او به معنای محل تمایلات و گرایش‌های اوست. در واقع مهمترین دارایی‌ ما گرایش‌های ما هستند. گرایش‌های ما هستند که ما را با حیات پیوند می‌زنند و در ما انگیزۀ حرکت ایجاد می‌کنند، در واقع تمایلات انسان موتور محرکۀ وجود او هستند. سلطان روح انسان قلب اوست و قلب همان جایی است که به انسان فرمان می‌دهد که برای تأمین خواسته‌هایش حرکت کند.

ما با «یک» نوع علاقه، زاده نشده‌ایم بلکه با علاقه‌های «متعدد» و متنوعی زاده شده‌ایم که سمت هر کدام برویم از تمایلات دیگر باز می‌مانیم. لذا در ذات انسان یک درگیری همیشگی میان گرایش‌های متضاد و متفاوت وجود دارد.

انسان ناچار است یک علاقه را به نفع علاقۀ دیگر قربانی کند/ فداکاری یعنی گذشتن از یک علاقه به نفع علاقه دیگر/ در ذات انسان قربانی وجود دارد

در یک دسته‌بندی کلان دو گروه علاقه در وجود انسان وجود دارد؛ 1-علاقه‌های سطحی، آشکار و بالفعل 2-علاقه‌های عمیق، پنهان و بالقوه. معمولاً گروه اول را علاقه‌های غریزی و گروه دوم را علاقه‌های فطری می‌نامند. درگیری و دعوای اصلی در وجود انسان میان این دو گروه علاقه‌ است.

اگر چه در نگاه اول به نظر می‌رسد که علاقه‌های سطحی قوی‌ترند ولی در واقع این گرایش‌ها و تمایلات عمیق هستند که قوی‌ترند. لذتی که در نتیجه پرداختن به علاقه‌های عمیق و پنهان‌ حاصل می‌شود، بسیار زیاد است و به هیچ وجه قابل مقایسه با لذتی کم و محدودی که از توجه به علاقه‌های سطحی حاصل می‌شود، نیست.

انسان از علاقه‌های سطحی شروع می‌کند اما با آنها ارضاء نمی‌شود، هیچ انسانی در علاقه‌های سطحی پایان نمی‌یابد و همواره سرگشته خواهد بود.

در واقع هیچ انسانی با علاقه‌های سطحی قانع نمی‌شود و هر قدر هم بیشتر به علاقه‌های سطحی بپردازد، باز هم اصرار به این ادامه تجربه دارد، چرا که هنوز قانع و راضی نشده است. او هنوز متوجه علاقه اصلی و عمیق خود که فقط با آن قانع می‌شود، نشده است.

انتهای علاقه‌های عمیق و فطری انسان خداخواهی محض، عشق به تقرب و اشتیاق به ملاقات خداست. عشق مرکزی پنهان در قلب انسان همین حب الله است و انسان هیچ چیز دیگری را این‌قدر نمی‌خواهد، ولی این خواسته در قلب انسان محجوب است و غالباً خواسته‌های سطحی روی آن را گرفته است و نمی‌گذارد انسان به این خواستۀ عمیق خود برسد. نقطۀ محوری ایمان این نیست که «خدا هست» این مقدمۀ ایمان است، نقطۀ محوری ایمان این است که «من دوست دارم به ملاقات خدا برسم»

تنها راه یا «تنها مسیر» برای داشتن یک زندگی یا بندگی خوب، این است که از علاقه‌های ظاهری و بالفعل چشم‌پوشی کنیم تا به علاقه‌های عمیق و بالقوه برسیم. باید علاقه‌های سطحی خود را قربانی کنیم و مبارزۀ با نفس و حرکت ما از همین‌جا آغاز می‌شود. همۀ مفاهیم دینی از جمله ایمان، تقوا، قیامت، جهنم و بهشت و ... کارکردشان این است که ما را در این راه ببرند. حتی کارکرد اولیاء خدا و محبت به آنها نیز در همین راستا تعریف می‌شود،

برای پیدا کردن علاقۀ به خدا، باید تمام حب الدنیا را در دلت از بین ببری

 مهمترین توانایی انسان قدرت اولویت‌بندی بین تمایلات است که نام این قدرت «عقل» است. پس به طور خلاصه می‌توان گفت: مهمترین «دارایی» انسان تمایلات اوست و مهمترین «توانایی» انسان عقل است.

عقل به ما می‌گوید: عشق جاودانه و لذت همیشگی قطعاً بهتر است. در این میان یک درگیری همیشگی بین عقل و هوای نفس به وجود می‌آید، چون عقل گرایش‌های برتر و عمیق‌تر و ماندگارتر را انتخاب می‌کند ولی هوای نفس گرایش‌های کمتر و سطحی‌تر و آشکارتر را انتخاب می‌کند.

بر اساس روایتی از رسول خدا(ص)، هر بار که انسان به حرف هوا گوش دهد، قسمتی از عقلش از او جدا می‌گردد که دیگر برنمی‌گردد.  میزان الحکمه/ حدیث6751

پرداختن به تمایلات سطحی دو مشکل دارد: 1. انسان با ارضاء آنها به آرامش نمی‌رسد 2. هیچ‌گاه به همۀ آنها نمی‌رسد

پرداختن به تمایلات عمیق دو مشکل دارد: 1. ابتداءً قابل تجربه نیستند 2. برای رسیدن به آنها باید از برخی لذت‌های سطحی چشم‌پوشی کرد

مبارزه با تمایلات سطحی نیاز به «برنامه» دارد و دین برنامۀ این مبارزه را به ما می‌دهد برآیند، سر جمع و فلسفۀ تمام برنامه‌های دین مبارزه با هوای نفس است، حتی عبادت‌ها‌

چرا بدون برنامه نمی‌شود مبارزه کرد؟ چون مبارزه به این معنا نیست که یک‌باره همۀ تمایلات ظاهری خود را دور بریزیم! بلکه بسیاری از تمایلات سطحی خود را در ابتدا نباید قربانی کنیم، مثلاً اگر گرسنه شدیم باید غذا بخوریم، اگر میل به ازدواج پیدا کردیم باید ازدواج کنیم.

اگر قرار بود که یک‌باره همۀ تمایلات سطحی و ظاهری خود را دور بریزیم و مانند برخی مرتاض‌ها همۀ تمایلات و نیازهای ابتدایی خود را قربانی کنیم، نیاز به این برنامه نداشتیم. اصلاً یکی از سختی‌های مهم «برنامه» همین است که باید به برخی از همین تمایلات سطحی پاسخ مثبت دهیم.

مهمترین ویژگی حیات انسان، رنج است نه لذت. یعنی اصل در حیات دنیا با سختی و رنج است. البته در کنار سختی‌ها آرامش هم هست.  یعنی با سختی آسانی هم هست، ولی اصل با سختی است. این‌طور نیست که در دنیا همۀ شرایط برای داشتن یک زندگی لذت‌بخش برای ما فراهم باشد و مشکل ما فقط این باشد که باید از خواسته‌های سطحی خود بگذریم تا به آن زندگی لذت‌بخش دنیایی دست پیدا کنیم، بلکه سختی‌ها و محرومیت‌ها در ذات حیات دنیا نیز وجود دارد.

متاسفانه بسیاری اوقات ظرفیت شنیدن و پذیرش اینکه زندگی انسان چقدر با رنج و سختی توأم است وجود ندارد و خیلی‌ها حاضر نیستند این واقعیت را که ما ناچاریم رنج بکشیم، بپذیرند. از آنجایی که ما دوست نداریم رنج و سختی بکشیم می‌گوییم انشاء الله یک راهی برای فرار از این رنج‌ها وجود دارد! در حالی که این یک خیال‌پردازی بیش نیست. دامنۀ این خیال‌پردازی‌ها به حدّی است که ما از ترس افراد عافیت‌طلب و خیال‌پرداز جرأت نمی‌کنیم فهرست رنج‌های ثابت و متغیر دنیا را به زبان بیاوریم.

پس تعریف مختصر زندگی انسان می‌شود «سختی و مبارزه» که سختی در ذات حیات دنیا هست و مبارزه را باید با هوای نفس و تمایلات خود انجام دهیم و این دو تا با هم است.

آرزوها و تمناهای نفسانی، آدم را کور می‌کند و نمی‌گذارد ببیند؛ غررالحکم/روایت1417

آرزو، مایۀ سلطنت و چیرگى شیطانها بر دلِ غافلان است؛  غررالحکم/روایت1853

رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید:  آدم علیه السلام پیش از آن که مرتکب گناه شود اجلش در برابر دیدگان او بود و آرزویش پشت سرش. اما چون گناه ورزید خداوند آرزویش را جلو چشم او نهاد و اجلش را پشت سرش. این است که آدمى تا دم مرگ همچنان آرزو دارد؛  میزان الحکمه/روایت756

اجل یکی از محورهای کلیدی تلخی دنیا است؛ نمی‌گذارد شیرینی دنیا از کامت پایین برود؛ تسلیم شو. دنیا همین است، خود را فریب نده. بیا بر دنیا سوار شود، نمی‌توانی دنیا را گول بزنی. دنیا تلخی‌های خاص خودش را دارد، بیا سوار شو برو. بیا از روی دنیا بپر. اگر درگیر دنیا و آروزهایش بشوی، تیغ و خارش می‌رود در وجودت، سوراخت می‌کند، جگرت را آتش می‌زند. چاره‌اش این است که از روی آن بپری. بیا لذت ببر.

قدم اول برای لذت بردن، این است که بپذیری دنیا تلخ است. بعد و علاوه بر پذیرش سختی‌های حیات دنیا، یک مقدار مردانگی کنی و با مبارزه با هوای نفس خودت کمی به این تلخی اضافه کنی تا در همین دنیا به شیرینی جاودانه برسی. در این صورت دنیا در مُشت تو خواهد بود و ما سوار بر دنیا خواهیم بود، نه اینکه دنیا و آروزها و تمنّاهای دنیوی سوار بر ما شوند.

اگر به خاطر تلخی‌ها و سختی‌های دنیا از دنیا بگذریم و با هوای نفس خودمان هم مبارزه کنیم، به اینجا می‌رسیم که دنیا خودش به دنبال ما راه می‌افتد و خودش را در اختیار ما قرار می‌دهد.

بنابراین تعریف مختصر زندگی انسان می‌شود: سختی و مبارزه؛ سختی‌ای که دنیا می‌دهد و مبارزه‌ای که هرکس باید با تمایلات سطحی نفسش بکند

ادامه دارد ...

خلاصه ای از سخنان استاد پناهیان (تنها مسیر)



نوشته شده توسط فدایی اسلام
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
سبک زندگی اسلامی

مردانه دوختیم و کس از ما نمی خرد
رو رو زنانه دوز که مردان ما خرند ...
-----------------------
امام علی (ع) :
امور این امت همیشه به خیر و صلاح خواهد بود مادامی که بسان بیگانگان غذا نخورند و لباس نپوشند پس هر گاه چنین کردند خدا خارشان میکند .
-----------------------
امام صادق(ع):
شیعه ما ، کسی است که اگر از گرسنگی هم بمیرد ، از مخالفان ما ، چیزی نخواهد خواست.
وسائل الشیعة ج4
-----------------------
امام صادق علیه‏ السلام فرمودند: خداوند به پیامبرى از پیامبران وحى فرمود:

به مؤمنان بگو: لباس دشمنانم را نپوشند، و غذاى دشمنانم را نخورند، و راه و روشِ دشمنانم را نپویند، که (اگر چنین کنند) دشمن من مى‏شوند، همان طور که آنان دشمنان من هستند.

الجواهر السنیه، ص 268
-----------------------
رهبری سال هاست که به طب سنتی توجه ویژه ای نشان می دهند. از آن جایی که رهبر معظم انقلاب همواره «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی اسلامی می دانند، توجه به تغییر سبک زندگی اهمیت بسیاری پیدا می کند. یکی از راه های اصلاح این سبک زندگی، توجه به طب سنتی و ایرانی اسلامی است که نه تنها برای پیشگیری، خودمراقبتی و درمان برنامه ریزی دارد، که شیوه های صحیح زندگی را نیز اصلاح و تبیین می کند.
-----------------------
نشر مطالب بدون ذکر منبع کامـــــلا مجاز است ...
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم ...

هوای نفس

قسمت نهم

ما برای زندگی بهتر و بندگی بهتر نیاز به یک برنامۀ خوب داریم و اساساً معتقدیم برنامه‌ای که زندگی ما را بهتر کند بندگی ما را هم بهتر می‌کند و بالعکس، یعنی برنامه‌ای که بندگی ما را بهتر کند زندگی ما را هم بهتر می‌کند.

در مسیر این برنامه اگر کسی دیندار نباشد، این برنامه می‌تواند او را برای داشتن زندگی بهتر کمک کند و اگر هم دیندار باشد او را برای بندگی بهتر کمک خواهد کرد. لذا چنین برنامه‌ای امکان گفتگوی متدینین و غیرمتدینین را فراهم می‌کند و بسیاری از روایات ما هم به همین سیاق عمل کرده‌اند. یعنی راه‌ و روشی را نشان داده‌اند که اگر کسی نخواهد متدین باشد، به خاطر زندگی خودش بهتر است از این روش بهره بگیرد.

این برنامه باید متناسب با «ساختار وجودی انسان» و «شرایط طبیعی حیات» باشد

به عنوان مثال یکی از ویژگی‌های حیات دنیا این است که هر چیزی به انسان می‌دهد از او پس می‌گیرد؛ مثلاً جوانی یا سلامتی می‌دهد و بعد می‌گیرد و این طبع دنیاست.

متاسفانه اکثر تعلیمات دینی که الان داریم، بدون توجه به خصوصیات حیات است. اساساً یکی از موضوعاتی که ما در آن ضعف داریم، حیات‌شناسی است. در حالی که بخش عمده‌ای از آیات قرآن ناظر به حیات‌شناسی است.

مهمترین دارایی انسان، قلب او به معنای محل تمایلات و گرایش‌های اوست. در واقع مهمترین دارایی‌ ما گرایش‌های ما هستند. گرایش‌های ما هستند که ما را با حیات پیوند می‌زنند و در ما انگیزۀ حرکت ایجاد می‌کنند، در واقع تمایلات انسان موتور محرکۀ وجود او هستند. سلطان روح انسان قلب اوست و قلب همان جایی است که به انسان فرمان می‌دهد که برای تأمین خواسته‌هایش حرکت کند.

ما با «یک» نوع علاقه، زاده نشده‌ایم بلکه با علاقه‌های «متعدد» و متنوعی زاده شده‌ایم که سمت هر کدام برویم از تمایلات دیگر باز می‌مانیم. لذا در ذات انسان یک درگیری همیشگی میان گرایش‌های متضاد و متفاوت وجود دارد.

انسان ناچار است یک علاقه را به نفع علاقۀ دیگر قربانی کند/ فداکاری یعنی گذشتن از یک علاقه به نفع علاقه دیگر/ در ذات انسان قربانی وجود دارد

در یک دسته‌بندی کلان دو گروه علاقه در وجود انسان وجود دارد؛ 1-علاقه‌های سطحی، آشکار و بالفعل 2-علاقه‌های عمیق، پنهان و بالقوه. معمولاً گروه اول را علاقه‌های غریزی و گروه دوم را علاقه‌های فطری می‌نامند. درگیری و دعوای اصلی در وجود انسان میان این دو گروه علاقه‌ است.

اگر چه در نگاه اول به نظر می‌رسد که علاقه‌های سطحی قوی‌ترند ولی در واقع این گرایش‌ها و تمایلات عمیق هستند که قوی‌ترند. لذتی که در نتیجه پرداختن به علاقه‌های عمیق و پنهان‌ حاصل می‌شود، بسیار زیاد است و به هیچ وجه قابل مقایسه با لذتی کم و محدودی که از توجه به علاقه‌های سطحی حاصل می‌شود، نیست.

انسان از علاقه‌های سطحی شروع می‌کند اما با آنها ارضاء نمی‌شود، هیچ انسانی در علاقه‌های سطحی پایان نمی‌یابد و همواره سرگشته خواهد بود.

در واقع هیچ انسانی با علاقه‌های سطحی قانع نمی‌شود و هر قدر هم بیشتر به علاقه‌های سطحی بپردازد، باز هم اصرار به این ادامه تجربه دارد، چرا که هنوز قانع و راضی نشده است. او هنوز متوجه علاقه اصلی و عمیق خود که فقط با آن قانع می‌شود، نشده است.

انتهای علاقه‌های عمیق و فطری انسان خداخواهی محض، عشق به تقرب و اشتیاق به ملاقات خداست. عشق مرکزی پنهان در قلب انسان همین حب الله است و انسان هیچ چیز دیگری را این‌قدر نمی‌خواهد، ولی این خواسته در قلب انسان محجوب است و غالباً خواسته‌های سطحی روی آن را گرفته است و نمی‌گذارد انسان به این خواستۀ عمیق خود برسد. نقطۀ محوری ایمان این نیست که «خدا هست» این مقدمۀ ایمان است، نقطۀ محوری ایمان این است که «من دوست دارم به ملاقات خدا برسم»

تنها راه یا «تنها مسیر» برای داشتن یک زندگی یا بندگی خوب، این است که از علاقه‌های ظاهری و بالفعل چشم‌پوشی کنیم تا به علاقه‌های عمیق و بالقوه برسیم. باید علاقه‌های سطحی خود را قربانی کنیم و مبارزۀ با نفس و حرکت ما از همین‌جا آغاز می‌شود. همۀ مفاهیم دینی از جمله ایمان، تقوا، قیامت، جهنم و بهشت و ... کارکردشان این است که ما را در این راه ببرند. حتی کارکرد اولیاء خدا و محبت به آنها نیز در همین راستا تعریف می‌شود،

برای پیدا کردن علاقۀ به خدا، باید تمام حب الدنیا را در دلت از بین ببری

 مهمترین توانایی انسان قدرت اولویت‌بندی بین تمایلات است که نام این قدرت «عقل» است. پس به طور خلاصه می‌توان گفت: مهمترین «دارایی» انسان تمایلات اوست و مهمترین «توانایی» انسان عقل است.

عقل به ما می‌گوید: عشق جاودانه و لذت همیشگی قطعاً بهتر است. در این میان یک درگیری همیشگی بین عقل و هوای نفس به وجود می‌آید، چون عقل گرایش‌های برتر و عمیق‌تر و ماندگارتر را انتخاب می‌کند ولی هوای نفس گرایش‌های کمتر و سطحی‌تر و آشکارتر را انتخاب می‌کند.

بر اساس روایتی از رسول خدا(ص)، هر بار که انسان به حرف هوا گوش دهد، قسمتی از عقلش از او جدا می‌گردد که دیگر برنمی‌گردد.  میزان الحکمه/ حدیث6751

پرداختن به تمایلات سطحی دو مشکل دارد: 1. انسان با ارضاء آنها به آرامش نمی‌رسد 2. هیچ‌گاه به همۀ آنها نمی‌رسد

پرداختن به تمایلات عمیق دو مشکل دارد: 1. ابتداءً قابل تجربه نیستند 2. برای رسیدن به آنها باید از برخی لذت‌های سطحی چشم‌پوشی کرد

مبارزه با تمایلات سطحی نیاز به «برنامه» دارد و دین برنامۀ این مبارزه را به ما می‌دهد برآیند، سر جمع و فلسفۀ تمام برنامه‌های دین مبارزه با هوای نفس است، حتی عبادت‌ها‌

چرا بدون برنامه نمی‌شود مبارزه کرد؟ چون مبارزه به این معنا نیست که یک‌باره همۀ تمایلات ظاهری خود را دور بریزیم! بلکه بسیاری از تمایلات سطحی خود را در ابتدا نباید قربانی کنیم، مثلاً اگر گرسنه شدیم باید غذا بخوریم، اگر میل به ازدواج پیدا کردیم باید ازدواج کنیم.

اگر قرار بود که یک‌باره همۀ تمایلات سطحی و ظاهری خود را دور بریزیم و مانند برخی مرتاض‌ها همۀ تمایلات و نیازهای ابتدایی خود را قربانی کنیم، نیاز به این برنامه نداشتیم. اصلاً یکی از سختی‌های مهم «برنامه» همین است که باید به برخی از همین تمایلات سطحی پاسخ مثبت دهیم.

مهمترین ویژگی حیات انسان، رنج است نه لذت. یعنی اصل در حیات دنیا با سختی و رنج است. البته در کنار سختی‌ها آرامش هم هست.  یعنی با سختی آسانی هم هست، ولی اصل با سختی است. این‌طور نیست که در دنیا همۀ شرایط برای داشتن یک زندگی لذت‌بخش برای ما فراهم باشد و مشکل ما فقط این باشد که باید از خواسته‌های سطحی خود بگذریم تا به آن زندگی لذت‌بخش دنیایی دست پیدا کنیم، بلکه سختی‌ها و محرومیت‌ها در ذات حیات دنیا نیز وجود دارد.

متاسفانه بسیاری اوقات ظرفیت شنیدن و پذیرش اینکه زندگی انسان چقدر با رنج و سختی توأم است وجود ندارد و خیلی‌ها حاضر نیستند این واقعیت را که ما ناچاریم رنج بکشیم، بپذیرند. از آنجایی که ما دوست نداریم رنج و سختی بکشیم می‌گوییم انشاء الله یک راهی برای فرار از این رنج‌ها وجود دارد! در حالی که این یک خیال‌پردازی بیش نیست. دامنۀ این خیال‌پردازی‌ها به حدّی است که ما از ترس افراد عافیت‌طلب و خیال‌پرداز جرأت نمی‌کنیم فهرست رنج‌های ثابت و متغیر دنیا را به زبان بیاوریم.

پس تعریف مختصر زندگی انسان می‌شود «سختی و مبارزه» که سختی در ذات حیات دنیا هست و مبارزه را باید با هوای نفس و تمایلات خود انجام دهیم و این دو تا با هم است.

آرزوها و تمناهای نفسانی، آدم را کور می‌کند و نمی‌گذارد ببیند؛ غررالحکم/روایت1417

آرزو، مایۀ سلطنت و چیرگى شیطانها بر دلِ غافلان است؛  غررالحکم/روایت1853

رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید:  آدم علیه السلام پیش از آن که مرتکب گناه شود اجلش در برابر دیدگان او بود و آرزویش پشت سرش. اما چون گناه ورزید خداوند آرزویش را جلو چشم او نهاد و اجلش را پشت سرش. این است که آدمى تا دم مرگ همچنان آرزو دارد؛  میزان الحکمه/روایت756

اجل یکی از محورهای کلیدی تلخی دنیا است؛ نمی‌گذارد شیرینی دنیا از کامت پایین برود؛ تسلیم شو. دنیا همین است، خود را فریب نده. بیا بر دنیا سوار شود، نمی‌توانی دنیا را گول بزنی. دنیا تلخی‌های خاص خودش را دارد، بیا سوار شو برو. بیا از روی دنیا بپر. اگر درگیر دنیا و آروزهایش بشوی، تیغ و خارش می‌رود در وجودت، سوراخت می‌کند، جگرت را آتش می‌زند. چاره‌اش این است که از روی آن بپری. بیا لذت ببر.

قدم اول برای لذت بردن، این است که بپذیری دنیا تلخ است. بعد و علاوه بر پذیرش سختی‌های حیات دنیا، یک مقدار مردانگی کنی و با مبارزه با هوای نفس خودت کمی به این تلخی اضافه کنی تا در همین دنیا به شیرینی جاودانه برسی. در این صورت دنیا در مُشت تو خواهد بود و ما سوار بر دنیا خواهیم بود، نه اینکه دنیا و آروزها و تمنّاهای دنیوی سوار بر ما شوند.

اگر به خاطر تلخی‌ها و سختی‌های دنیا از دنیا بگذریم و با هوای نفس خودمان هم مبارزه کنیم، به اینجا می‌رسیم که دنیا خودش به دنبال ما راه می‌افتد و خودش را در اختیار ما قرار می‌دهد.

بنابراین تعریف مختصر زندگی انسان می‌شود: سختی و مبارزه؛ سختی‌ای که دنیا می‌دهد و مبارزه‌ای که هرکس باید با تمایلات سطحی نفسش بکند

ادامه دارد ...

خلاصه ای از سخنان استاد پناهیان (تنها مسیر)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد