سبک زندگی اسلامی

زندگی اسلامی - تفکر اسلامی - طب اسلامی

داستان - صحبت با خدا

مردی با خود زمزمه کرد: 

خدایا با من حرف بزن!

یک سار شروع به خواندن کرد...   اما مرد نشنید!

مرد فریاد بر آورد:

خدایا با من حرف بزن!

آذرخش در آسمان غرید...   اما مرد اعتنایی نکرد!

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت:

خدایا پس تو کجایی؟؟؟؟ بگذار تو را ببینم!

ستاره ای درخشید... اما مرد ندید!

مرد فریاد کشید:

خدایا یک معجزه به من نشان بده!

کودکی متولد شد! اما مرد باز توجهی نکرد...

مرد در نهایت ناامیدی فریاد زد:

خدایا خودت را به من نشان بده! بگذار تو را ببینم! از تو خواهش می کنم!

پروانه ای روی دست مرد نشست...   اما مرد پروانه را پراند و به راهش ادامه داد!


ما خدا را گم می کنیم ......
در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......



نوشته شده توسط فدایی اسلام
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
سبک زندگی اسلامی

مردانه دوختیم و کس از ما نمی خرد
رو رو زنانه دوز که مردان ما خرند ...
-----------------------
امام علی (ع) :
امور این امت همیشه به خیر و صلاح خواهد بود مادامی که بسان بیگانگان غذا نخورند و لباس نپوشند پس هر گاه چنین کردند خدا خارشان میکند .
-----------------------
امام صادق(ع):
شیعه ما ، کسی است که اگر از گرسنگی هم بمیرد ، از مخالفان ما ، چیزی نخواهد خواست.
وسائل الشیعة ج4
-----------------------
امام صادق علیه‏ السلام فرمودند: خداوند به پیامبرى از پیامبران وحى فرمود:

به مؤمنان بگو: لباس دشمنانم را نپوشند، و غذاى دشمنانم را نخورند، و راه و روشِ دشمنانم را نپویند، که (اگر چنین کنند) دشمن من مى‏شوند، همان طور که آنان دشمنان من هستند.

الجواهر السنیه، ص 268
-----------------------
رهبری سال هاست که به طب سنتی توجه ویژه ای نشان می دهند. از آن جایی که رهبر معظم انقلاب همواره «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی اسلامی می دانند، توجه به تغییر سبک زندگی اهمیت بسیاری پیدا می کند. یکی از راه های اصلاح این سبک زندگی، توجه به طب سنتی و ایرانی اسلامی است که نه تنها برای پیشگیری، خودمراقبتی و درمان برنامه ریزی دارد، که شیوه های صحیح زندگی را نیز اصلاح و تبیین می کند.
-----------------------
نشر مطالب بدون ذکر منبع کامـــــلا مجاز است ...
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم ...

مردی با خود زمزمه کرد: 

خدایا با من حرف بزن!

یک سار شروع به خواندن کرد...   اما مرد نشنید!

مرد فریاد بر آورد:

خدایا با من حرف بزن!

آذرخش در آسمان غرید...   اما مرد اعتنایی نکرد!

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت:

خدایا پس تو کجایی؟؟؟؟ بگذار تو را ببینم!

ستاره ای درخشید... اما مرد ندید!

مرد فریاد کشید:

خدایا یک معجزه به من نشان بده!

کودکی متولد شد! اما مرد باز توجهی نکرد...

مرد در نهایت ناامیدی فریاد زد:

خدایا خودت را به من نشان بده! بگذار تو را ببینم! از تو خواهش می کنم!

پروانه ای روی دست مرد نشست...   اما مرد پروانه را پراند و به راهش ادامه داد!


ما خدا را گم می کنیم ......
در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد